«کار امثال آقای محمود کریمی به لحاظ تربیتی کار بسیار درست و بزرگی است. ... امثال وی کار یک دستگاهی مثل آموزش و پرورش را انجام میدهند. الغرض، ما تا چه اندازه میدانهای سالم را برای برپایی عنصر واقعی و غیرقابل انکار هیجان فراهم ساختهایم؟»
گوینده سخنان بالا «منصور ارضی» و «سعید حدادیان» یا فلان امامجمعه و مداح و روضهخوان نیستند. گوینده این سخنان که مداح هفتتیرکشی چون «محمود کریمی» را به عنوان الگوی تربیتی به کودکان معرفی میکند هم اکنون (سال ۱۳۹۹) «استاد روانشناسی» در دانشگاه تهران است و حتی رتبه «دانشیار» بر خود دارد؛ «رضا پورحسین».
رضا پورحسین را احتمالا بیشتر مخاطبان با پستهای او در صداوسیمای جمهوری اسلامی بشناسند. او همچون بسیاری از کارگزاران جمهوری اسلامی ابوالمشاغل است و در جایگاههای مختلفی قرار داشته است. از جمله مهمترین این پستها در دهه ۹۰ خورشیدی در صداوسیما میتوان به قائممقامی معاون سیما و سرپرستی شبکه چهارم سیما اشاره کرد که از او چهره مهمی در ساختار صداوسیما ساخته بود. البته او اکنون دیگر در این پستها قرار ندارد ولی به طور کلی در اینجا میتوان نگاهی به لیست «فعالیتهای اجرایی» او انداخت.
چنین فردی که چنین توصیهای برای تربیت کودکان دارد، حضور کودکان را در جمعهایی که امثال محمود کریمی مدیریت آن را بر عهده دارد، در تقابل با استفاده کودکان از فضای مجازی مطرح میکند و در همان مطلب از دسترسی آسان ایرانیان به فضای مجازی و حتی ابزارهایی همچون تبلت بهشدت انتقاد میکند و آن را زیانبخش میداند.
در حالی که حتی وزارت آموزش و پرورش نیز به کمبودهای وحشتناک آموزش آنلاین در ایران اشاره دارد و نزدیک به نیمی از کودکان کشور اساسا امکانات ساختاری یا نرمافزاری دسترسی به آموزش آنلاین را ندارند، رضا پورحسین از «تبعات تدریس مجازی» نگران است و مینویسد: «آیا به تبعات تدریس مجازی و دسترسی هر ایرانی به یک تبلت! فکر کردهایم؟ یا میشد راه دیگری را رفت؟ عملا با این کار، گستره وسیعی از کودکان و نوجوانان را وارد محیط مجازی رها کردهایم.» (اشکال نگارشی نقلقول از خود گوینده این سخن است!)
برای اینکه نگاه امثال پورحسین به فضای مجازی را بهتر دریابیم میتوانیم به عباراتی ارجاع دهیم که او در همین مطلب برای فضای مجازی استفاده میکند. به عنوان نمونه او در جایی از مطلب از قرنطینه هم گلایه میکند و میگوید این مسئله موجب شده است نوجوانان به «عمق باتلاق فضای مجازی» فرو بروند.
در جای دیگری او از کوتاهی حکومت در «تربیت کودکان» انتقاد میکند و میگوید: «من دهها تقاضا از والدین و حتی نوجوانان داشتهام که چرا ذهن ما و بچههای ما باید در معرض این همه کثافت در فضای مجازی باشد؟»
رضا پورحسین صراحتا در جای دیگری از این مطلب خود مینویسد برای «کنترل سیگنالهای کثیف و تحریککننده» فیلترینگ کفایت نمیکند و برای اینکه موضوع به صورت «ریشهای و مکانیزمی» حل شود باید به راهاندازی «اینترنت ملی» همت گماشت.
اینجاست که او مرام «هیئت»ها را توصیه میکند و کار مداح هفتتیرکشی چون محمود کریمی را یک «هنر» میداند که میتواند با دمیدن «هیجان حماسی و معنوی» در کودکان و نوجوانان آنان را به سوی مفاهیمی چون «شهادتطلبی، بصیرت و رفتار عاشورایی» سوق بدهد! او «حاکمیت» را موظف میداند که بدون اینکه نظر والدین را بخواهد تلاش کند برای جذب کودکان و نوجوانان به مرام هیئتی برای خود وظیفه تعریف کند و برای آن «برنامهریزی» کند.
دگرباره تاکید میشود که این سخنان را نه امام جمعه یک شهر یا مداح یک هیئت بلکه یک «استاد روانشناسی» دانشگاه تهران گفته است که در رتبه دانشیاری قرار دارد و برخی از مهمترین پستها را در صداوسیما در اختیار داشته است.
آیا با چنین نگرشی عجیب است که صداوسیمای جمهوری اسلامی در میان مردم به «رسانه میلی» مشهور باشد؟ جز این است که امیال ایدئولوژیک امثال رضا پورحسین عملا رسانه ملی را به گروگان گرفته است؟