«محمد مساعد»، روزنامهنگار برجسته تحقیقی، که در داخل ایران زندگی میکند در مهر ۹۹ در توییتر خود نوشت: «مالک هفتتپه تنها در یکی از اتهاماتش با پرداخت رشوههای سنگین بیش از ۶۰۰ میلیون دلار ارز دولتی گرفته بود. این رقم صد میلیون دلار بیشتر از بودجهای است که کشور ۲۷۰ میلیون نفری اندونزی برای تامین تبلت و اینترنت دانشآموزان محروم خود در نظر گرفته است.»
توییت کوتاه است ولی تامل در آن بلندای یک فاجعه را نشان میدهد. زمانی این توییت و سنجش درونی آن برجسته جلوه میکند که بدانیم پس از همهگیر شدن کرونا در ایران و ضرورت آموزش از راه دور، نهادهای متولی آموزش در جمهوری اسلامی استفاده از شبکه آموزشی «شاد» را اجباری اعلام کردند بیآنکه به این نکته توجه کنند که اساسا زیرساختهای لازم برای استفاده همه دانشآموزان ایرانی از شبکه اینترنتی شاد فراهم نیست. از عدم دسترسی مناطق محروم به اینترنت گرفته تا ناتوانی مالی بسیاری از خانوادهها در تامین گوشیهای هوشمند یا تبلت برای فرزندان خود.
این وضعیت به قدری بغرنج است که میتوان گفت علیرغم اجباریبودن استفاده از شبکه شاد، عملا نیمی از دانشآموزان ایرانی به اینترنت دسترسی ندارند. این بهروشنی مصداق یک تبعیض سیستماتیک دولتی علیه دانشآموزان محروم است. در این میان «جرم» این دانشآموزان بیپناه یک چیز است: ناتوانی مالی خانواده. حتی فراتر از خانوادههای دانشآموزان بنا به اذعان خود مقامات حکومتی، حدود ۶۰هزار معلم نیز یا از اینترنت محروم هستند یا به علت فقر مالی توان خرید گوشیهای هوشمند را ندارند.
توییت محمد مساعد و اشاره او به کشور اندونزی با جمعیتی بیش از سه برابر جمعیت ایران، نشان میدهد حکومت حاکم بر ایران، قطعا توانایی تامین و فراهمسازی زیرساختهای لازم برای همه دانشآموزان ایرانی برای استفاده بهینه از آموزش از راه دور را دارد ولی نه ارادهاش در سیستم موجود است، نه خواستش مشهود است و نه فساد سیستماتیک اجازه چنین کاری را میدهد. اشاره به مالک هفتتپه و فساد او - که تنها یک رقم آن تامینکننده زیرساخت آموزش اینترنتی در ایران بود - دقیقا شاهدی بر این ادعاست که اگر خواست و اراده حکومتی موجود باشد، قطعا ارز و توان لازم برای حمایت از دانشآموزان ایرانی نیز فراهم میشود.
حال در چنین فضای فاجعهباری که برای معلم و دانشآموز در ایران وجود دارد، «محمدمهدی تندگویان» به عنوان معاون امور جوانان در وزارت ورزش، «خودکشی نوجوانان» را از «آفتهای فضای مجازی» میداند و صراحتا میگوید: «از آنجایی که نوجوانان هم در فضای مجازی حضور پررنگی دارند و حداقل برای شرکت در کلاسهای آنلاین باید گوشی و تبلت داشته باشند، مدل زندگی خود را با دیگران و همسالان مقایسه میکنند و وقتی به این کمبود برسند که چرا مانند دیگران زندگی نمیکنند ممکن است دست به خودکشی بزنند که این یکی از آفتهای فضای مجازی است!»
یعنی در حالی که بیش از ۷ میلیون دانشآموز ایرانی به اینترنت دسترسی ندارند، معاون امور جوانان وزارت ورزش به برشماری «آفت»های دسترسی دانشآموزان و نوجوانان به اینترنت و گوشی هوشمند مینشیند!
این نگاه خصمانه علیه شهروندان ایرانی و اقدام علیه منافع آنان البته فقط به یک معاون وزیر برنمیگردد. شخص رهبر جمهوری اسلامی منادی و پیشرو در زمینه محدودیتهای اینترنتی است. او حتی در زمینه مسئله «پهنای باند» نیز انتقاد میکند و عملا از خواست افزایش دسترسی اینترنتی و بیشینهسازی سرعت آن انتقاد میکند.
چنانکه در بهمن ۱۳۹۴ خبرگزاری بسیج، صراحتا از زبان «محمد کهوند» فاش کرد که در سال ۱۳۹۰ رهبر جمهوری اسلامی به دولت وقت گفته بود: «ضروری است تا قبل از راهاندازی شبکه ملی اطلاعات و پروژههای اقماری آن، از بالابردن سرعت اینترنت و ایجاد مطالبات کاذب برای کاربران به جد پرهیز کنید.»
«خبرگزاری»های امنیتی و حکومتی نیز در حال بمباران اطلاعاتی علیه آزادی اینترنت هستند. در همین مهر ۹۹ و در حالی که برخی از مقامات حکومتی از وضعیت فاجعهبار اینترنت در ایران انتقاد میکنند، «خبرگزاری فارس» با به اصطلاح «کارشناس»ی به نام «علیرضا پورجعفری» به گفتگو مینشیند تا در آنجا با کمکگرفتن از تئوری توطئه بگوید: «اگر بدانیم زمانی که غرب، آمریکا و هژمونی غرب، فناوری همچون فضای مجازی را در اختیارمان قرار میدهد و رایگان میتوانیم از این فضا استفاده کنیم، قطعا پشت پرده این ماجرا تفکراتی است که از آن استفادههایی می شود. متأسفانه در این فضا بسیاری از مشکلات و معضلات ما را خارجیها و دشمنان ما مقولهبندی میکنند و رویش کار میکنند که بهشدت از این موضوع برای جوانان کشور احساس خطر میکنم.»
آیا غریبهتر و بلکه دشمنتر از جمهوری اسلامی برای ملت ایران سراغ داریم؟